جدول جو
جدول جو

معنی راضی باللّه - جستجوی لغت در جدول جو

راضی باللّه(بِلْ لاه)
ابوالعباس احمد بن المقتدربن المعتضد، از خلفای عباسیان بود و با او در سال 322 هجری قمری بیعت کردند. صاحب تجارب السلف گوید: وی شاعر و فصیح و ذکی و عاقل و متفردشد بچیزها که قبل از او هیچ خلیفه آن نداشت یکی آنکه اشعار او را مدون کردند و پیش از او هیچ خلیفۀ عباسی را دیوان شعر نیست. دیگر آنکه تدبیر ملک، خویش میکرد و باستشارت وزراء محتاج نمی شد. دیگر آنکه روز آدینه را بر منبر خطبه کرد و هیچ خلیفه را بعد از او آن اتفاق نیفتاد، و در ایام او کار مرداویج در اصفهان قوت گرفت و او مردی بود که در عراق عجم خروج کرد ولشکری جمع آورد و آوازه درافتاد که او میخواهد ملک را از اعراب بستاند و بپارسیان دهد. در این میان ناگاه غلامان او را بکشتند و آن فتنه فرو خوابید و هم درایام راضی کار آل بویه بالا گرفت. اما کار خلافت ضعیف شد و حکام اطراف غالب گشتند، پارس را علی بن بویه و ری و اصفهان و دیگر بلاد را برادرش حسن بن بویه و موصل و دیاربکر را ربیعه بن حمدان داشتند و مصر و شام در دست محمد بن طغج بود و بعد از او بفاطمیان منتقل گشت واندلس را عبدالرحمان بن محمد اموی داشت و خراسان و دیگر بلاد شرقی از آن نصر بن احمد سامانی بود. راضی در سال 327 هجری قمری درگذشت. وزرای او عبارت بودند از:
1- ابن مقله 2- عبدالرحمان عیسی بن جراح 3- ابوجعفرمحمد بن قاسم کرخی 4- سلیمان بن حسن بن ملخد 5- ابوالفتح فضل بن جعفر بن فرات 6- ابوعبدالله احمد بن محمد بریدی. (از تجارب السلف ص 216 تا 219). و رجوع به تاریخ گزیده ص 344 و چهارمقاله ص 96 و 252 و مجمل التواریخ و القصص ص 378 و خاندان نوبختی ص 202 و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 87 و غزالی نامه ص 23 و آتشکدۀ آذر ص 177 و احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 399 و تاریخ اسلام ص 206 و کامل ابن اثیر ص 106 و فهرست کتاب الاوراق و شدالازار ص 358 و 363 و عقدالفرید ج 4 ص 251 و قاموس الاعلام ترکی و اعلام المنجد و الاعلام زرکلی و فهرست عیون الانباء و تاریخ الحکماء قفطی و فارسنامۀ ابن البلخی ص 117شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ بِلْ لاه)
ابومنصور جعفر بن مسترشدبن مستظهربن مقتدی بن ذخیره بن قائم بن قادربن اسحاق بن هرون الرشید بن مهدی بن منصور بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، فرد بیستم از نسل عباس است و سی ام از خلفاء، چون پدرش در جنگ سلطان مسعود اسیر شد، در بغداد خلافت بدو داد. او نام سلجوقیان از خطبه و سکه بیفکند. اتباع سلجوقیان از بغداد بعراق عجم گریختند. راشد به انتقام پدر آهنگ جنگ سلطان مسعود کرد، سلطان مسعود نیز آهنگ جنگ او کرد و چون خبر توجه سلطان به بغداد رسید راشد و داود و اتابک زنگی از بغداد بعزم حرب بیرون آمدند و چون میان فریقین اندک مسافتی باقی ماند و بغدادیان قوت مقاومت خود با مسعود نیافتند بشهر مراجعت نمودند و سلطان مسعود وارد شهر شد و راشد در موصل از اتابک عمادالدین مفارقت نمود و بمراغه رفت و در آن موضع داود بن محمود سلجوقی با طایفه ای از امراء که بر جانب مسعود اعتمادی نداشتند به راشد پیوستند و ایشان را داعیۀ آن شد که راشد را بار دیگر بر سریر خلافت نشانند، خبر اتفاق آن جماعت بمسعود رسید وی از بغداد بمراغه رفت و راشد و داود گریخته به خوزستان افتادند و سلطان مسعود سلجوقی به بغداد بازگشت. بعد از اندک روزگاری راشد از خوزستان با فوجی از لشکریان به اصفهان آمد و در آن دیار شخصی از ملاحده که ملازم آن بیچارۀ سرگردان بود بزخم کارد او را بکشت و ملازمان راشد قاتل وی را کشته کالبدش را دراصفهان بخاک سپردند. مدت خلافت او بقول ابن جوزی و حصیبی یک سال بود. (از تاریخ گزیده ص 363 و روضه الصفاج 3). و نیز رجوع به تاریخ اسلام ص 224 و مجمل التواریخ والقصص ص 427 و 454 و اعلام المنجد و تاریخ خلفای سیوطی و اعلام زرکلی ج 3 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ ابن اثیر ج 11 ص 28 و تجارب السلف ص 203 و اخبار الدوله السلجوقیه ص 108 و شود
لغت نامه دهخدا